توی سنگینی ترافیک تهران حتماً پیش آمده براتون که رانندۀ تاکسی ای که توش نِشسته این یک هو با حرکت تند و تیزِ فرمون یک پیچی می زنه و تغییرِ مسیر می ده؛ یه طرفه می ره جلو و خودشو زوری می چپونه میون ماشین ها یا دور می زنه مقداری از مسیری رو که تا حالا اومده رو برمی گرده از راه دیگه ای می ره یا از یک ورود ممنوع عبور می کنه [!]. خلاصه یه در-رو پیدا می کنه...
من - به خصوص موقعی که داره یک موسیقی مُزخرف تو ماشین پخش می شه یا حُضّار یه ریز دارن به دولت و خدا-پیغمبر بد و بیراه می گن - نمی تونم جلو خوشحالی خودم رو از اینکه زود تر خلاص می شم بگیرم. البته تو مخم این همه بگو مگوست که :
پس التزام به قانون چی می شه؟
البته خیلی خوبه که این کارو کرد چون زود تر از شر اینجا خلاص می شم
ولی اگه تو یه ماشین دیگه بودم که رانندَش همچین کَمپِینی برای رسیدن به مقصد نمی کرد احساست چه جوری بود؟
این کارش مخالف آزادیه
وَ وَ وَ تا بالأخره می رسیم
:)
فک می کنم در-رو هر جوریش که باشه خوشاینده؛ شاید چون یه جور حالت میونبُر داره همیشه یا کوتاهه، سریع آدم رو از وسط مخمصه به جایی با خلاصی بیشتر می بره یا حداقل اونجارو نشونمون میده؟
اُمیدوارم که با سر زدن به " در-رو" احساس خوشایندی - آنچنانکه برخورد با مطالبی که در آن می بینید برای خود من هم داشته- وسط این شهر پر از ذرّات و آدمایِ معلّق برای شما به وجود بیاد.
اگر شراب خوری جرعه ای فشان به خاک
پاسخ دادنحذفاز آن گناه که نفعی رسد به غیر چه باک (حافظ)